سایه‌ها



عزیزی که برایم نظری پر مهر گذاشته‌ای، خبری ندارم که‌ای، خبری ندارم چرا این‌قدر مرا مورد محبّت‌ات قرار می‌دهی. ممنونم از تو. دخترم به دنیا آمده و بیش‌تر از پنج ماهش است. امیدم به همین کلمه‌هاست نازنین. گاهی خیال می‌کنم اگر قرار باشد چیزی نجاتم بدهد همین کلمه‌هاست. خواندمت نازنین. و چقدر روشن شدم.

عیدت مبارک.


چقدر عجیب، بعد از مدّت‌ها آمده‌ام این‌جا و هنوز نوشته‌هام به نظرم جذّاب است. بعد از مدّت‌ها این احساس بهم دست داده. آخرین پست این‌جا برای تو بود بچّه. برای تو نوشته بودم و چقدر خوش‌حالم که این‌جا را با از تو نوشتن ترک کردم. اگر خدایی نکرده تو را نمی‌داشتم هیچ‌وقت نمی‌شد این‌جا را خواند.

آمدم بنویسم سال نو شده میوه‌ی دلم. سال نوت مبارک. آمدم بنویسم چقدر امید داشتم به امسال، چقدر امید بیش‌تری به سال آینده دارم که تو را دارم. آمدم بنویسم که باید خدا را زیاد شکر کنیم من و پدرت. سال نوت مبارک جان دلم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها